Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-09@02:15:38 GMT

میدان هشت گنبد، زیر سایه پاساژها

تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۵۹۵۴۲۳

میدان هشت گنبد، زیر سایه پاساژها

تهران نزدیک به دویست سال است که به عنوان پایتخت ایران شناخته می‌شود و میدان حسن‌آباد با یدک کشیدن نام روزگار مدرن، از یک صد سال پیش تا به امروز بی‌مهری‌های بسیاری به خود دیده است.

به گزارش ایسنا، روزنامه قانون نوشت: کارشناسان باور دارند شهر موجود زنده‌ای است که در روزگارهای گوناگون چهره دیگری به خود می‌گیرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هر چند این دیگرگونی در سده‌های گذشته هم وجود داشته است ولی در گذشته مردم وابستگی بالایی با محل زندگی خود داشته و آن را اَرج می‌نهادند و راضی نبودند با سهل‌انگاری از آن مکان کوچ کرده یا در آن دیگرگونی پدید آورند. اما امروزه با کاهش بستر مناسب برای رویدادهای شهری و پیوندهای اجتماعی، از هیجانات وابستگی شهروندان به پیرامون خود کاسته شده و شهرها جز بستری برای رفت و آمدهای تکراری نیستند. هر آنچه که در این سرزمین از گذشته برجای مانده و یا پاسداری شده، امروزه به عنوان شاهکار در جهان مطرح است. هر چند کسانی هم بودند که در پی ثبتِ نام خود در تاریخ، ویرانی‌هایی را به بار آوردند و نمونه‌ای از این دو را آشکارا می‌توان در اصفهان دید.

اگرچه در دوره‌های گوناگون به میدان نقش جهان بخش‌هایی افزوده شده، ولی با ریزبینی استادکاران یکپارچگی آن را پاس داشته‌اند و وارون آن کاخ‌هایی به دست «ظل‌السطان» پسر ناصرالدین شاه، در اصفهان ویران گشت؛ این کجا و آن کجا! تهران نیز از هنگامی که به عنوان پایتخت برگزیده شد تا به امروز با افزایش جمعیت و دگرگونی در سبک زندگی مردم چهره‌های بسیاری به خود گرفته است. در این گزارش کوشش شده بخشی از بافت تاریخی ارزشمند تهران مورد بررسی قرار گیرد.

میدان حسن‌آباد یکی از بزرگ‌ترین و پرآمدوشدترین میدان‌های تهران است. اگر چه با ساخت زیرگذری بار ترافیکی آن کم شده تا بیشتر چهره‌اش آشکار شود، ولی حتی با چندین بار مرمت نتوانست جایگاه اصلی خود را بیابد و همواره دچار چالش است. میدان حسن‌آباد که روزی به عنوان باغی بزرگ در حاشیه تهران قدیم، منطقه‌ای خوش آب و هوا بود، هر روز با کاشت بنایی نو، امروز در مرکز شهر یکی از پر رفت‌وآمدترین میدان‌های تهران است. دوره پهلوی اول که نگاهی به جهان مدرن داشت، کریم آقا بوذرجمهر، شهردار تهران، چهارراه حسن‌آباد را به میدانی بزرگ با معماری دورۀ رنسانس (دوران نوزایی) تبدیل کرد و دیگر از باغ و زمین‌های میرزا یوسف آشتیانی که به پسرش بخشیده بود، اثری برجای نماند. نخست خیابان‌ها سنگ فرش و میانه میدان فلکه‌ای بزرگ ساختند و زمانی دیگر خیابان‌ها آسفالت و یکی از پرترافیک‌ترین خیابان‌های مرکز شهر شد. به همین انگیزه زیرگذری زدند تا ترافیک سبک‌تر شود و با ساخت مترو، میدان به طور کلی تغییر شکل داد.

میدان حسن‌آباد به اندازه‌ای بزرگ است که به هر بخشی بروید، بخش‌های دیگر دور از چشم می‌ماند و هر گوشه آن بازاری جداگانه دارد. کاموافروشی‌اش برای بانوان بسیار آشنا و همیشه بازارش داغ است. ابزار مهندسی، معماری، مکانیکی، باغداری و … نیز در گوشه‌های دیگر، تابلوی بانک ملی نیز بلندتر از گنبدها برای خود جایی خوش کرده است! میانه شمالی که درست بالای ورودی زیرگذر حافظ است، تندیس‌هایی از آتش‌نشانان به چشم می‌خورد و کمی آن‌سوتر در بخش شمال باختری (غربی)، نخستین ایستگاه آتش‌نشانی تهران آماده به خدمت است. هنگامی که زمین‌های این منطقه بیرون از شهر بود و آبادی وجود نداشت، آنجا نخستین گورستان تهران شد و یکی از نامدارترین چهره‌های دوره قاجار به نام پهلوان اکبر خراسانی در این گورستان به خاک سپرده شده بود که هنگام تعریض خیابان در سال ۱۳۴۸ خورشیدی، سنگ گورش آشکار شد. زمانی بنا بود در محل گورستان به یاد این پهلوان اثر نمادینی از کشتی پهلوانی و ورزش باستانی قرار دهند که به دست فراموشی سپرده شد! رخداد دیگری که این مکان را به عنوان مکان رویداد می‌شناساند، در کنار ورودی مترو در بخش شمالی تابلوی شخصیت‌های نامدار «میرزا محمدرضا کلهر» (۱۲۶۸ ۱۳۰۳ خورشیدی) و «میرزا کوچک خان» را معرفی کرده است. محمدرضا کلهر از خوشنویسان دوره ناصری و از نستعلیق‌نویسان چیره‌دست تاریخ هنر ایران بود که در منطقۀ کلهر کرمانشاه زاده شد. در جوانی سوارکاری و تیراندازی آموخت، سپس به خوشنویسی روی آورد و به تهران رهسپار شد؛ نزد میرزا محمد خوانساری آموزش خط دید. وی با نگارش روزنامه‌هایی چون «شرف» و «شرافت» و کتاب‌هایی چون «فیض‌الدموع» و سفرنامه‌های ناصرالدین شاه قاجار به خراسان نمونه‌هایی برای آموزش دوستداران به جای گذاشت. از وی آثاری چون «مخزن‌الانشا» نیز برجای مانده است. کلهر در ۶۵ سالگی بر اثر بیماری در تهران درگذشت و در گورستانی که اکنون محل آتش‌نشانی شهرداری تهران است، به خاک سپرده شد.

بی‌گمان کمتر کسی می‌داند که پیوند این گورستان با میرزا کوچک‌خان جنگلی چه می‌تواند باشد. یونس نامدار به میرزا کوچک خان فرزند میرزا بزرگ در شهر رشت چشم به جهان گشود. میرزا در حادثه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در گشایش (فتح) قزوین باشنده بود و سپس رهبر جنبش جنگل شد. هنگامی که میرزا با یکی از یارانش به سوی کوه‌های خلخال رفت، در میان راه دچار بوران شده و با بارش برف بسیار از پای درآمدند. یکی از خوانین تالش سر میرزا را از بدن جدا کرده و به فرماندهان نظامی رشت رساند؛ سپس سربریده به تهران و تسلیم سردار سپه شد که به دستور وی در گورستان حسن‌آباد دفن شد. سرانجام یکی از یاران دیرین میرزا سر را پنهانی از گورکن گرفته و به رشت برد و در جایی به نام سلیمان داراب به خاک سپرد. از رویدادهای دیگر این ایستگاه آتش‌نشانی، ماجرای آتش‌سوزی بنای پلاسکو است. اگر چه پلاسکو در آتش سوخت، ولی فداکاری آتش‌نشانان در یاد همگان ماندگار شد. بختیاری‌های مقیم تهران برای اَرج نهادن به فداکاری آنان، تندیس «بَرد شیر» یا شیرسنگی که نماد از خودگذشتگی، شجاعت و دلیری است را در مقابل تندیس آتش‌نشانان با برگزاری آئینی نصب کردند. سنگ خام این تندیس را از معدن زاگرس بختیاری (نزدیک مسجد سلیمان) آورده‌اند و در شهرکرد هنرمندی با نام «علی نوذری» از تندیس سازان بختیاری آن را ساخت. بلندای این بَرد شیر یک متر و ۹۰ سانت، با پهنای ۵۰ سانتی متر و با وزن ۳ تن است. گوشه باختری میدان، روی کاشی فیروزه‌ای نام یکی از فروشگاه‌ها به نام «تیمچه هشت گنبد» نوشته شده است. از آن جایی که میدان با چهار بنای قرینه و هشت گنبد در چهار سوی میدان ساخته شده، میدان به «هشت گنبد» نامدار گشت؛ زمانی هم به میدان «پهلوی» و پس از سال ۵۷، میدان «حسن‌آباد» نامیده شد.

اما میدان هشت گنبد روزگار دیگری را سپری کرد و با بی‌مهری کسانی رو به‌رو شد. ناگهان مسئولان بانک ملی بر آن شدند تا در گوشه جنوب باختری یکی از گنبدها را ویران و بنایی بلند برای بانک ملی بسازند! امروز تابلو بزرگ آن آشکار است و قرینگی بناهای پیرامون میدان را از میان برده است. سازمان‌های مردم نهاد و دلسوزان شهری، هنگام بازسازی میدان پیشنهاد ساخت نمایی هماهنگ با آن را دادند. از همین روی، بر روی بنای شیشه‌ای بانک ملی نمایی همگون با میدان ساخته شد و گنبدی ساختگی هم روی نمای بنا کار کردند، سپس در تاریخ ۵ اسفندماه سال ۱۳۷۶ با شماره ۱۹۷۷ ثبت ملی شد. اگر چه تا کنون چندین بار بناها مرمت شده‌اند تا چهره اصلی آنان به نیکی آشکار شود، ولی به دلیل آلودگی هوا پس از چند سال کوتاه، دوباره تیره می‌شوند. اگر ریزبینانه به نمای بناها نگریسته شود، سیم‌های کلفت و تیره برق در بالای فروشگاه‌ها، اَنباشته کردن کالاهای اضافی در پیاده روها، علتی شده‌اند تا معماری ویژه بناها دور از چشم پنهان بماند و جز دوستداران هنر، معماری و فرهنگ، کمتر کسی است که به آن توجه کرده و با افسوس به آنان بنگرند. خروجی و ورودی ایستگاه مترو، بخش شمالی و جنوبی میدان را اشغال کرده است و ای کاش به همان اندازه که هنرمندان برای آراستن درون ایستگاه‌ها هنرنمایی کرده‌اند به نمای بیرونی که در شهر پیش چشم همگان است، توجه بیشتری شده و هماهنگ با معماری میدان ساخته می‌شد. کنار هردو ورودی ایستگاه مترو با گذاشتن تندیس‌هایی به عنوان مبلمان شهری خواسته‌اند این میدان تاریخی را به گمان زیبایی ببخشند که ای کاش با اندیشه بیشتری تندیس‌ها گزینش می‌شدند. اگرچه کارهای نیکی نیز انجام شده و صندلی‌هایی برای آسودگی رهگذران گذاشته‌اند. از نگاه کارشناسان میدان تنها مکانی برای گذر با شتاب خودروها و رهگذران نیست، بلکه مکانی برای درنگ است و گفتمانی هرچند کوتاه. با این که پیرامون میدان حسن‌آباد تابلوهای «ایست ممنوع» نصب شده، ولی خودروها و تاکسی‌های بسیاری به شلوغی میدان افزوده‌اند. از سوی دیگر، در نزدیکی پیاده رو و زیر درختان چنار کارگرانی نشسته چشم به راه کارفرمایی برای به دست آوردن روزی خود هستند.

تهران نزدیک به دویست سال است که به عنوان پایتخت ایران شناخته می‌شود و میدان حسن‌آباد با یدک کشیدن نام روزگار مدرن، از یک صد سال پیش تا به امروز بی‌مهری‌های بسیاری به خود دیده است. امروز که تا اندازه‌ای جایگاه میراث نیاکان و آثار تاریخی شناخته شده است، انتظار می‌رود نکاتی که برای پاسداری یک اثر ارزشمند تاریخی، معماری و هنری نیاز است، برای این میدان رعایت شود. در حالی که نه تنها پاسداری نمی‌شود، بلکه حریم منظر شهری آن هم در حال از میان رفتن است و گویا سرنوشت میدان حسن‌آباد گم شدن در تاریخ و برج‌های پیرامون آن است!»

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: میدان حسن آباد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۵۹۵۴۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وقتی اصفهان بهشت ارامنه بود!

سر هارفورد جونز بریجز (۱۱۴۲-۱۲۲۵) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود.

به گزارش انتخاب، هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سال‌های ۱۱۶۱-۱۱۷۲ در بصره خدمت کرد. همچنین از ۱۱۷۶-۱۱۸۴ را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبان‌های شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوق‌العادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستاده‌شد. وی در ۱۸۳۳ کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمه‌ای از کتابی دست‌نویس ایرانی بود را به چاپ‌رساند. در ۱۸۳۸ نیز جزوه‌ای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.

 میرزا در حالی که اشک میریخت درباره خسرو - پسر شاه و ارباب سابقش - حرف زد و از زحماتی که برای انطباق دادن او با شرایط سرنوشت بی رحمانه‌اش کشیده بود. او گفت خسرو یک شاهزاده با روحیه سلطنتی راستین و بسیار شجاع بود و او ـ یعنی میرزا - در دوران بلوغ شاهزاده دایم نگران بود که مبادا اتفاق بدی برای او بیفتد، اما بعداً توانسته بود روحیه مذهبی را در او تقویت کند که میرزا می‌گفت: «اگر نتواند مسائلش را حل کند حداقل به او یاد می‌دهد تا با صبر و توکل با بدبختی‌هایش روبرو شود و تحملشان برایش آسانتر می‌شود.»

وقتی غذا خوردنمان تمام شد میرزا گفت: بسیار مایل بودم تا ملاقات خصوصی کوتاهی با شما در اینجا داشته باشم تا بتوانیم درباره مسائل مهم متعددی که باید با شما در میان بگذارم صحبت کنیم بدون هیچ گونه مزاحمتی که مسلماً در اردوی سلطنتی امکانش را نمی‌یافتیم ابتدا می‌خواهم آخرین نامه‌ای را که از ترکیه به دستم رسیده است برایتان بخوانم که از این طریق متوجه می‌شوید که باب عالی هنوز حاضر نشده سفیر یا وزیر مختاری به تهران بفرستد، اما احتمال آن را به کلی رد نکرده است. البته شک ندارم که از طریق نفوذ شما و آقای ادایر هر چه زودتر این کار را خواهد کرد، زیرا من از صمیم قلب امیدوارم بهترین تفاهم متقابل میان شاه ایران و امپراتور عثمانی برقرار باشد.

اما آنچه امشب قصد دارم عمدتاً در بارهاش صحبت، کنم سه طرح عظیم است که در سر دارم و هیچ کدامشان را نمی‌توان درست اجرا کرد مگر با مساعدت شما و دولت متبوعتان اکنون وضعیت در اینجا طوری است که نایب السلطنه، من و شما می‌توانیم هر کاری بخواهیم با شاه که فرد بسیار خوبی است و از توانایی‌ها و فضایل زیادی برخوردار است بکنیم ماجرای خنده داری که میان شما و میرزا شفیع رخ داد می‌توانست باعث دشمنی شدید او با هر کسی شود که مانند شما با او رفتار می‌کرد، اما از بخت خوش به طور عجیبی باعث نزدیکی هر چه بیشتر شما با او شد.

فکر می‌کنم دلیل اصلی آن این بود که شاه به او گفت اشتباه کرده و آنچه بر سرش آمده حقش بوده است و دلیل دیگرش این است که او می‌بیند شما از گفتن همه آنچه می‌دانید به شاه خودداری می‌کنید و می‌ترسد مبادا زمانی که شاه با شما مشورت می‌کند چیزی بگویید که نظر موافق شاه را نسبت به او تغییر دهد، زیرا من خبر موثق دارم که در چند مورد شاه به او گفته که باید نظر فرنگی را در این مورد بداند.

به هر تقدیر میرزا شفیع فعلاً با ماست و چه از روی علاقه و چه از سر ترس با آنچه شما پیشنهاد کنید مخالفت نخواهد کرد میرزا بزرگ در ادامه صحبتش گفت: اکنون برای این کشور هیچ چیزی زیان آورتر از سیاستی که نسبت به ارمنی‌ها اعمال شده - از زمان سقوط خاندان شفی تا امروز -. نیست پادشاهان خردمند گذشته بر اهمیت و فواید آن‌ها برای حکومت واقف بودند و درست مثل کسی که از کندوی زنبور عسل بهره‌برداری می‌کند، از آن‌ها استفاده کردند و کوشیدند عسل را برداشت کنند بدون آن که زنبور‌ها را از بین ببرند، اما پادشاهان بعدی فقط می‌خواستند عسل را بگیرند و اهمیتی ندادند که چه بر سر زنبور‌ها می‌آید.

بدین ترتیب به زودی عسل‌ها تمام شد و زنبور‌های کارگر همگی فرار کردند و رفتند یا کشته شدند و فقط کندو‌های خالی برایمان باقی ماند بله‌ای دوست من بیش از نیمی از بداقبالی‌های ما با روسیه به خاطر این مردم است البته تقصیری متوجه شاه نیست، چون نیت او در باره آن‌ها خوب است و مقصر اصلی حکومت‌های ولایات مرزی‌اند که آن‌ها را مجبور به مهاجرت کرده‌اند و با این مهاجرت اجباری آن‌ها به صورت اتباع دشمن ما یعنی روسیه در می‌آیند ارمنی‌های قدیم به هیچ قیمتی حاضر نبودند اصفهان را از دست بدهند و اصفهان بهشت آن‌ها بود.

اما مطمئنم ارمنی‌های امروز - فقط تحت شرایطی که برایتان شرح خواهم داد - حاضر خواهند شد دسته دسته به اصفهان بازگردند. عهدنامه‌ای که شما منعقد کردید، به شما و دولتتان حق دخالت در هر کاری را که باعث تقویت ایران شود می‌دهد ایران با کمال میل و حتی می‌توانم بگویم با قدرشناسی آن را تأیید می‌کند.

آنچه من از شما می‌خواهم این است که عهدنامه‌ای ترتیب دهید و از پادشاه خود بخواهید آن را به ایران بفرستد همراه با توصیه نام‌های مبنی بر این که ما باید مفاد آن را بپذیریم و رعایت کنیم؛ اما برای برآورده شدن منظور من آن عهدنامه باید شامل یک فقره اصلی و حیاتی باشد که عبارت است از اینکه مزایایی که تحت این عهدنامه به ارمنی‌ها اعطا می‌شود باید تحت نظارت سفیر انگلستان در تهران باشد و علاوه بر این، شاه باید سفیر انگلستان را سرپرست و حامی همه مذاهب و فرقه‌های مسیحی در ایران بداند و اعلام کند.

شما حتماً از حقوق و مزایایی که طبق فرمان شاه عباس کبیر به ارمنی‌ها داده شده است اطلاع دارید؛ بعضی از آن‌ها را می‌توان همان طور که هست تأیید کرد و بعضی دیگرشان نیازمند اصلاح و بیشتر شدن آزادی‌هایشان است اختلاف در مذهب نباید با منافع ملی ربط داده شود اگر ایران طبق این اصل رفتار کرده بود، آن وقت آن اتباع عالی و ارزشمند شما در هند یعنی پارسی‌ها - چرا باید از کشورشان مهاجرت می‌کردند و یا چرا باید هزاران صنعتگر ارمنی در این، لحظه در روسیه و در حال تبعید روزگار بگذرانند.

شما باید بدانید که من به عنوان یک ایرانی چندان علاقه‌ای به روس‌ها. ندارم من می‌بینم که آن‌ها با تجارتشان در نواحی شمالی کشور ما خودشان را ثروتمندتر می‌کنند و ما را به گدایی می‌اندازند. می‌خواهم قبل از آن که خیلی دیر شود، به این وضعیت خاتمه دهم با مساعدت انگلستان و ترکیه این کار می‌تواند به انجام برسد، اما خودمان به تنهایی نمی‌توانیم موفق شویم شما می‌توانید دریای سیاه را به آن صورتی در بیاورید که اکنون دریای خزر برای ما هست با وارد کردن کالا‌ها و مال التجاره از آن طریق کمترین حقوق گمرکی ممکن را می‌پردازید. به زودی تجارت ما با روسیه نه تنها ما را به گدایی می‌اندازد هر آنچه را هم داریم در این سودا از ما میرباید.

شما خودتان تاجر بوده‌اید و معاملات زیادی با ایران داشته‌اید و می‌دانید که حرف‌هایم درست است و با عقل جور در می‌آید من می‌خواهم انگلستان همه تجارت اروپا و هند با ایران را در دست خود بگیرد و برای ما همان باشد که جعبه این قلمدان برای خود قلمدان است؛ و قلمدان کشویی‌اش را محکم بست میرزابزرگ پس از وقف‌های کوتاه ادامه داد: شما حتماً وضعیت خراب و اسفبار زارعان و کشاورزان ما را مشاهده کرده‌اید. خرده مالکان ما برای املاکشان احساس امنیت نمی‌کنند باید به این اوضاع خاتمه داد. روش نادرست کشتن مرغ به خاطر تخم مرغ نباید باز هم ادامه یابد اصلاحات و بازسازی باید از املاک سلطنتی آغاز شود. صحبت درباره املاک در شرایطی که هیچ امنیتی وجود ندارد بیفایده است و قدرت راستین کشور نه فقط در جماعت ملا و بقال در بیلدار‌ها هم (یعنی) کشتکاران و زارعان نهفته است.

دیگر خبرها

  • وقتی اصفهان بهشت ارامنه بود!
  • آغاز عملیات اجرایی خط ۹ مترو تهران
  • روزگار بروبیای درشکه‌ها | وقتی خیابان‌های در سیطره درشکه‌ها بود
  • میدان آزادی نوسازی می‌شود
  • ۲۷۰ هزار گنبدی واجد شرایط رای دادن هستند
  • حزب‌الله: گنبد آهنین را با پهپاد هدف قرار دادیم
  • پرواز تهران - خرم‌آباد به فرودگاه مهرآباد بازگشت
  • بازسازی صحنه درگیری اراذل و اوباش در نازی‌آباد تهران
  • جزئیات اجرای زیرگذر میدان سپاه اعلام شد
  • یادی از اولین خطوط اتوبوسرانی | از بلیت فلزی تا بلیت کاغذی و باجه بلیت‌فروشی